ذراریح، حشره ای بالدار به رنگ سبز یا آبی که بیشتر روی گیاه های تازه می نشیند و سم خطرناکی دارد. اگر در غذا بیفتد آن را مسموم می کند، بیشتر به لفظ جمع نامیده می شود، آلاکلنگ، آله کلو
ذراریح، حشره ای بالدار به رنگ سبز یا آبی که بیشتر روی گیاه های تازه می نشیند و سم خطرناکی دارد. اگر در غذا بیفتد آن را مسموم می کند، بیشتر به لفظ جمع نامیده می شود، آلاکلنگ، آله کلو
دهی است جزء دهستان گنجگاه بخش سنجیده شهرستان هروآباد. دارای 243 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی فرش و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان گنجگاه بخش سنجیده شهرستان هروآباد. دارای 243 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی فرش و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
پلوی که از کلم درست کنند و آن را به دو طریق درست کنند: 1 -کلم را خرد کنند و در پیاز و روغن سرخ نمایند و در لای برنج گذارند و دم کنند. 2- ترۀ بسیار کم را با شبت و جعفری و کلم بعد از سرخ شدن، ادویۀ بسیار زده و گوشت را مانند قورمه پخته ادویه و زعفران زده با برنج مخلوط کنند و دم نمایند. (فرهنگ فارسی معین)
پلوی که از کلم درست کنند و آن را به دو طریق درست کنند: 1 -کلم را خرد کنند و در پیاز و روغن سرخ نمایند و در لای برنج گذارند و دم کنند. 2- ترۀ بسیار کم را با شبت و جعفری و کلم بعد از سرخ شدن، ادویۀ بسیار زده و گوشت را مانند قورمه پخته ادویه و زعفران زده با برنج مخلوط کنند و دم نمایند. (فرهنگ فارسی معین)
آلت تناسل را گویندو به عربی قضیب خوانند. (برهان). خرزه بود. (اسدی). شاید کاوکلوک باشد مرکب از کاو بمعنی کاونده + کلوک بمعنی امرد. (از حاشیۀ برهان چ معین) : ورتو دو دانگ نداری که دهی رو مدارا کن با کاوکلور. طیان
آلت تناسل را گویندو به عربی قضیب خوانند. (برهان). خرزه بود. (اسدی). شاید کاوکلوک باشد مرکب از کاو بمعنی کاونده + کلوک بمعنی امرد. (از حاشیۀ برهان چ معین) : ورتو دو دانگ نداری که دهی رو مدارا کن با کاوکلور. طیان
در تداول عامه، آنکه موی سر او بشده باشد. داس. دغ سر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کله طاس. کچل. کسی که سرش مو نداشته باشد، اعم از آنکه سرش ریخته یا سرش را تراشیده باشند. بیشتر به کسی که سرش را تراشیده اند گفته می شود. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) ، سر تراشیده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، در تداول عامه، آنکه سرش شبیه به کدو باشد. (فرهنگ فارسی معین)
در تداول عامه، آنکه موی سر او بشده باشد. داس. دغ سر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کله طاس. کچل. کسی که سرش مو نداشته باشد، اعم از آنکه سرش ریخته یا سرش را تراشیده باشند. بیشتر به کسی که سرش را تراشیده اند گفته می شود. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) ، سر تراشیده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، در تداول عامه، آنکه سرش شبیه به کدو باشد. (فرهنگ فارسی معین)
پلوی که از کلم درست کنند. طریقه کلم را خرد کنند و در پیاز و روغن سرخ نمایند و در لای برنج گذارند و دم کنند. طریقه، تره بسیار کم را با شبت و جعفری و کلم بعد از سرخ شدن ادویه بسیار زده و گوشت را مانند قورمه پخته ادویه و زعفران زده با برنج مخلوط کنند و دم نمایند
پلوی که از کلم درست کنند. طریقه کلم را خرد کنند و در پیاز و روغن سرخ نمایند و در لای برنج گذارند و دم کنند. طریقه، تره بسیار کم را با شبت و جعفری و کلم بعد از سرخ شدن ادویه بسیار زده و گوشت را مانند قورمه پخته ادویه و زعفران زده با برنج مخلوط کنند و دم نمایند
تفحص تجسس تفتیش، کندن حفاری، بناخن کاویدن (داغ زخم و غیره را) : (از کاو کاو ناخن مطرب درین بهار جوشیده خون تازه ز داغ کهن مرا . {یا به کاو کاو بودن، در بحث و گفتگو بودن: (تا کی بر شیر و گاو باشی با هر دو بکاو کاو باشی) (تحفه العراقین)
تفحص تجسس تفتیش، کندن حفاری، بناخن کاویدن (داغ زخم و غیره را) : (از کاو کاو ناخن مطرب درین بهار جوشیده خون تازه ز داغ کهن مرا . {یا به کاو کاو بودن، در بحث و گفتگو بودن: (تا کی بر شیر و گاو باشی با هر دو بکاو کاو باشی) (تحفه العراقین)